دختر سایه
متن دلخواه شما
سه شنبه 14 مرداد 1393 ساعت 11:56 | بازدید : 239 | نوشته ‌شده به دست fazel | ( نظرات )

خلاصه :

و از سایه ها برمی خیزد دست هایش را از هم باز و احساس میکند که جریان هوا او را از زمین بالا ببرد.شنلش از هم باز میشود و همچون دو بال بزرگ هوا را جا به جا میکند.
شهر در زیر پایش گسترده شده و چراغ های خیابان ها و خانه های شهر در زیر آسمان بدون مهتاب می درخشند.
هوای سرد گونه هایش را یخ زده کرده است سرش را پایین می آورد و از فراز ساختمان های خالی و خیابان های فرو رفته در سایه به سرعت عبور میکند.
از آن بالا به نظر می رسد که اتومبیل ها به وسیله دو باریکه نور چراغ هایشان به جلو کشیده میشوند.رود خانه همچون نوری سیاه به رنگ قیر به آرامی در بستر خود جاری است.
او یک پرنده شب است.او فقط شب ها پرواز میکند ، زیرا دنیایی اسرار آمیز است رازی که تاکنون به خوبی حفظ شده است.
هیچ کس اعتقادی به او - و امثال او - ندارد.
او از قیافه بهت زده و حیرانی که هنگام فرود از آسمان می بینید لذت می برد. یا صدای بلند فرود می آید در حالی که شنلش همچونبالهای پرنده ای بزرگ در دو طرف او جمع میشود.
جانیان،دزدان،چاقوکشان ،ولگرد های خیابانی
...و تمام آنانی که در طلب ایجاد ترس در دیگران و هیجان برای خودشان هستن یا دیدن فرود او از آسمان فریاد حیرت و شگفتی سر میدهند و قبل از این که او حتی کلمه ای بر لب بیاورد یا حرکتی از خود نشان دهد ، پاهایشان به لرزه می افتد
چهره هایشان آکنده از ترس و شکست است و گاه وقتی قدرت بی مانند او را میبینید بلافاصله و بدون بدون مقاومت تسلیم میشوند .
البته گاهی....
وای اگر آنان میدانستند در دل او چه میگذرد.وای اگر آنان خبر داشتند که او چه احساسی دارداز اینکه همچون یک عوضی دیوانه به اعماق خطر شیرجه میرود.
با چهره های خشمگین آنها.... و با نگاه های زشتشان رو در رو میشود.
باسلاح هایشان رو در رو می شود.به این امید که از سرعت کافی برای مقابله با خشونت وحشتزایی که اامثال آنها قادر به ابراز آن هستند بر خوردار باشد.
در پشت آن نقاب آنها نمیتوانند ترس او را در چهره اش بخوانند.شنل بزرگ و متورم زنوان لرزان او را میپوشاند.با صدایی آهسته و نجوا گونه سخن میگوید تا لرزش صدایش را کسی نشنود.
او هنوز از میزان قدرت خود آگاهی ندارد.او هنوز یاد نگرفته که به آن ایمان داشته باشد.او نمیداند چه مقدار نیرو و قدرت را میتواند به کار برد.او نمیداند این قدرت تا چه زمانی دوام خواهد آورد یا اینکه کجا ممکن است کم آورد.
اما او نمیتواند از چالش بگریزد.او نمیتواند از انجام وظیفه ای که سرنوشت به عهده اش گذاشته شانه خالی کند.
هر شب به گشت تنها و شبانه خود می رود.
در جستجوی دردسر...و آن را میابد.
مبارزه با زشتی ها و پلیدی ها.از پا در آوردن قانون شکنان
بله . این زندگی خاصی است.بله....خیلی-تا حدی فراتر از باور-هیجان انگیز و در عین حال ترسناک.
اما او نیز میترسد.همواره در ترس و وحشت به سر میبرد.
نمیتوانید او را سرزنش کنید...آیا میتوانید.
و فقط دوازده سال دارد.

----------------------------------------

لینک دانلود :

----------------------------------------------------------------------------

 




:: برچسب‌ها: دختر سایه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین عناوین مطالب